16اردیبهشت 91(اولین روز مهد کودکم)
سلللللللااااااااااااااام پسر قشنگم خلاصه روزهای تصمیم گیری در مورد بریم مهدکودک یا نه ................ دیگه تموم شد حالا الان نوبت مامان مامانی یا مامان بابایی ، ٢هفته این مامان ٢هفته اون یکی مامان ، واینکه بچمون اذیت میشه به مهد کودک آخه چه گناهی داره که باید صبح زود بیدار شه ، وای تو مهد کودک بهش چی میگذره ، وای این اهورایی که با بزرگترها ارتباطش خیلی خوبه از بچه ها فاصله میگیره ، هر وقت میبریمش پارک یه کم با وسایل بازی ، بازی میکنه بعد میگه مامانی بابایی بریم اونطرف قدم بزنیم .....آخه پسررررررررررررررررررررررر عزیزیم تو اینقدر قشنگ صحبت میکنه اینقدر عسسسسسسسسسلی بابا آخه با بچه ها باید بازی کنی باید دوست پیدا کنیی...
نویسنده :
مامانی و بابایی
13:46